در این حمله مرگبار، ۷ عضو این خانواده مجروح شدند و مادر همسر مرد مهاجم بر اثر شدت جراحات جان باخت.
شلیکهای مرگبار در نغمه اول
ساعت ۶ صبح چهارشنبه، اهالی کوچه نغمه اول در منطقه قلعهحسنخان در حال رفتن به محل کارشان بودند که ناگهان صدای شلیکهای پی درپی گلوله را شنیدند، لحظاتی بعد سروصدای وحشتزده چند زن و کودک از پلاک شماره ۱۹ به گوش رسید.
چند ثانیه بعد شنیدن صدای انفجار ۲ نارنجک باعث شد همسایهها با کنجکاوی به کوچه بیایند.
با گزارش موضوع به پلیس ۱۱۰ قلعه حسن خان، تیمی از ماموران ویژه پلیس به سرعت به محل وقوع جنایت رفتند و در تحقیقات اولیه دریافتند که داماد خانواده با حمله مسلحانه به خانه خانواده همسرش، آنجا را به رگبار بسته و سپس با پرتاب نارنجک از محل گریخته است.
در نخستین اقدام ۸ مصدوم حادثه به سرعت به یکی از بیمارستانهای غرب تهران انتقال یافته و تحت مداوا قرار گرفتند، همزمان تحقیقات پلیسی برای یافتن راز این جنایت خونین با بازجویی از شاهدان آغاز شد.
در جریان بازجوییها یکی از شاهدان حادثه به ماموران گفت: ساعت ۶ صبح بود که صدای شلیک گلولهها و سپس انفجار نارنجکها را شنیدم و به کوچه آمدم که در آنجا با داماد سابق خانواده که اسلحه کمریای را در دست داشت روبهرو شدم.
مرد خشمگین پس از شلیک چند گلوله بیهدف با تهدید کسانی که در محل جمع شده بودند، از خانه خارج شده و با مرد دیگری که همراهش بود سوار بر موتورسیکلت از محل گریخت.
در حالی که ادامه تحقیقات نشان میداد که داماد سابق خانواده پیش از این نیز چندین بار، همسرش و خانواده او را به مرگ تهدید کرده بود، تحقیقات بر یافتن مرد جنایتکار متمرکز شد.
مرگ مادر زن
در حالی که کارآگاهان اداره مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی استان تهران، تحقیقات گستردهای را برای یافتن داماد انتقامجو که ممکن بود بخواهد جنایتهای دیگری را رقم بزند آغاز کرده بودند، مادر زن مرد جنایتکار در اثر شدت جراحات وارده جانباخت و به این ترتیب پرونده شلیکهای صبحگاهی وارد مرحله جدیدی شد.
در نخستین تحقیقات درباره سابقه مرد جنایتکار مشخص شد که وی ۴ سال قبل به خاطر حمله به همسر و فرزندش در دادگاه خانواده و زخمی کردن آنها با چاقو، راهی زندان شده است اما چند هفته قبل با قرار وثیقه به مرخصی آمده است و در این مدت جنایت خونین را رقم زده است.
این بررسیها نشان میداد، مرد انتقامجو بعد از آزادی از زندان، چندین باربا اعضای خانواده همسرش تماس گرفته و آنها را تهدید به مرگ کرده بود و آخرین بار نیز شامگاه اول مرداد به خانه آنها تلفن زده و تهدید کرده بود بهزودی همه آنها را خواهد کشت و صبح روز بعد نقشه مرگبارش را به اجرا گذاشته بود.
گفتوگو با پدر خانواده
صاحبخانه ۶۷ ساله، که در این ماجرای وحشتناک همسرش را از دست داده بود، ساعاتی پس از حادثه در حالی که اشک پهنای صورتش را پوشانده بود درگفتوگو با خبرنگار همشهری درباره حادثهای که برای خود و اعضای خانوادهاش رخ داده بود، چنین گفت: صبح زود از خواب بیدار شده و در حال آب دادن به گلهای حیاط خانه بودم.
از شب قبل که دامادم تلفن کرده و دخترم را تهدید کرده بود، احساس خوبی نداشتم.
شب قبل خانواده همسرم از رشت به خانه ما آمده بودند و مهمانمان بودند.
بعد از آب دادن به گلها میخواستم به نانوایی بروم اما وقتی به سمت در حیاط رفتم، احساس کردم کسی روی دیوار خانه کمین کرده است.
ناگهان مرد ناشناسی به همراه داماد سابقم بااسلحه به من حمله ور شدند و با قنداق اسلحه مرا مورد ضرب وشتم قرار دادند.
داماد سابقم دیوانه وار فریاد میکشید، از صدای او تمام اعضای خانوادهام از خواب پریدند و وحشتزده به او نگاه میکردند.
مرد ناشناس هم مرا در داخل حیاط روی زمین انداخته بود و نمیگذاشت به کمک خانوادهام بروم. در همان لحظه بود که ناگهان صدای شلیکهای گلوله و سپس انفجار نارنجک را شنیدم.
تمام شیشههای خانه شکست. فقط فریادهای اعضای خانوادهام را میشنیدم که کمک میخواستند و مهاجمان هم بعد از این اتفاق سریع از خانه بیرون دویدند و فرار کردند.
گفتوگو با همسر مرد انتقامجو
زن به سختی حرف میزند، صورتش باندپیچیشده و حرف زدن برایش بسیار دشوار است، اوهنوز هم باورش نمیشود چنین اتفاقی افتاده باشد و شوهرسابقش برای یک ا نتقامجویی مادر او را به قتل رسانده باشد، دائما سراغ دختر و ۲ پسرش را میگیرد که در این حادثه در اثر شلیک گلوله زخمی شدهاند.
- چطور با همسرت آشنا شدی؟
او از اقوام مان است. ۱۳ ساله بودم که به عقد او درآمدم و برای ادامه زندگی با او به یکی از شهرهای شمال رفتم. از همان زمانی که نوعروس بودم بارها مرا مورد ضرب وشتم قرار داد اما سنم کم بود، همه مرا به ادامه زندگی با او تشویق میکردند.
- اختلاف شما بر سر چه موضوعی بود؟
تمام این سالها به خاطر شرارتهایش، بیکاری و کتکهای شوهرم با او مشکل داشتم. او حتی به بچههایم هم رحم نمیکرد و آنها را به باد کتک میگرفت، به همین خاطر وقتی فرزندانم بزرگتر شدند تصمیم به طلاق از او گرفتم. بارها به خاطر کتکهایی که میزد، شکایت کردم.
او چندین پرونده در دادگاه منطقه فلاح، رشت و دادگاه خانواده دارد. بارها دادخواست طلاق دادم اما دادگاه خانواده به خاطر اینکه همسرم حاضر به طلاق نبود، حکم طلاق را صادر نمیکرد.
- پس چه طور طلاق گرفتی؟
۴ سال قبل زمانی که از وی به دادگاه خانواده شکایت کرده بودم دادگاه برایمان جلسه مشاوره برگزارکرد اما او در جلسه دادگاه با چاقو به من و فرزند بزرگم حمله ور شد و ما را زخمی کرد.
همین اتفاق باعث شد دادگاه اقدام به صدور حکم طلاق کند و من هم بعد از ۳ سال توانستم حضانت فرزندانم را برعهده بگیرم، در این زمان او در زندان بود.
- وقتی به زندان رفت به ملاقات او رفتی؟
نه، هیچوقت، اما او از زندان بارها تماس گرفته و من وفرزندانم را تهدید به مرگ کرده بود.
- چه زمانی متوجه شدی از زندان آزاد شده است؟
تقریبا ۲ هفته قبل بود. برای مرخصی از زندان بیرون آمده بود و از آن زمان بود که تماسهای تهدیدآمیزش شروع شد.
- چرا ماجرا را به پلیس خبر ندادی؟
فکر نمیکردم او بتواند کاری بکند.
- ولی بهنظر میرسد تهدید شب گذشته خیلی جدی بوده است؟
ساعت ۹ شب بود. مهمان داشتیم و در حال آماده کردن سفره شام بودیم که تلفن کرد. ابتدا مردی ناشناس با من صحبت کرد و گفت که باید فرزندانم را به شوهر سابقم بازگردانم تا او دست از سرم بردارد، بعد هم خودش شروع به صحبت کرد و تهدید کرد که انتقام سختی میگیرد.
- از زمان حادثه بگو؟
وقتی شوهرم را در حیاط دیدم، تعجب کرده بودم. وحشتزده بچه هایم را پشت سرم پنهان کردم. تمام وجود همسر سابقم کینه بود. دائما به در و دیوار شلیک میکرد.
مرا هول داد و سپس به سمت ما شلیک کرد، در حال فرار از خانه بود که دنبالش دویدم. به طرف من هم شلیک میکرد اما گلولهها به من نخورد.
سریع خودم را به خانه رساندم. تمامی اعضای خانواده زخمی شده بودند و مادرم حال خوبی نداشت. آن موقع بود که با پلیس ۱۱۰ تماس گرفتم و ماجرا را خبر دادم.